«خانه بخشی از مفهوم خداست»
(؟)
▂▂▂▂▂
پینوشت:
۱
خانهی کعبه، جزءِ جداییناپذیری از تلقیهای ما از مفهوم خدا به شمار میآید..
۲
به عقیدهی دینانی، باطنِ بدون ظاهر را نمیتوانیم داشته باشیم چون یا فراموش میشود، یا از بین میرود، و یا به خرافات آلوده میشود. ظاهرِ بدونِ باطن هم، جز انجماد و انحطاط چیزی به بار نمیآورد.
٣
کعبهام مثل نسیم
میرود باغ به باغ
میرود شهر به شهر
(سهراب سپهری)
- سپهری بر خلاف برخی عرفا کعبه را در سراچهی جان جستجو نمیکند؛ بلکه آن را در بیرون از خانهی جان و در «حرکتِ تدریجی» میبیند.
- افلاطون «حرکت» را به نوعی خروج از مساوات میداند.
در یک حدیث قدسی آمده است که:
کُنْتُ کَنزا مَخفّیا فَاَحبَبْتَ اَن اُعْرَف فَخَلَقْتُ الخلَقَ لاُِعرَف.
یعنی گنجی پنهان بودم، دوست داشتم که شناخته شوم، پس خلق را آفریدم تا مرا بشناسند.
به هر حال، رخ نمودن این گنج پنهان، مستلزمِ خروج از مساوات، و انجامِ جلوهگری است.
و شاید هم از زبان عبدالرحمن جامی در سطحی نازل تر بتوان گفت:
نکو رو تابِ مستوری ندارد
ببندی در ز روزن سر برآرد
- قیصری در شرح فصوص لحکم در مورد حرکت نوشته است: «حرکت» حاصل نمیشود مگر از «محبت». سید حیدر آملی در این زمينه مینویسد: ابتدایِ شوق از طرف حق تعالی است، و بعد از طرف عبد. در آیه ۵۴ سورهی مائده هم به این موضوع اشاره شده است: یحبهم و یحبونه.
- این کعبه یا معشوق متحرک، گویا همان است که بابا طاهر در مورد آن میگوید:
به صحرا بنگرم صحرا ته وینم
به دریا بنگرم دریا ته وینم
به هر جا بنگرم کوه و در و دشت
نشان روی زیبای ته وینم
- به هر حال از ظنِّ سپهری، این کعبه یا معشوق، باغ به باغ و شهر به شهر در حرکت است تا که را خواهد وُ میلش به که باشد.
- هر چند به قول بایزید بسطامی با جستجوی حقیقت، قادر به یافتن آن نخواهید شد؛ اما کسانی که حقیقت را یافتهاند آنهایی هستند که دریافتهاند که باید همچنان در پی یافتن حقیقت باشند.
به قول سهراب:.
کار ما نیست شناسایی راز گل سرخ
کار ما شاید این است
که در افسون گل سرخ شناور باشیم
و یا به قول عطار:
در بحر عشق دُرّیست، از چشم خلق پنهان
ما جمله غرقه گشته، وان دُر دَرآب مانده
۴
- «فراتتس کافکا خانه را موطنِ کهنهی انسان میداند که همیشه چیزها در آن به طور و شکل دیگریست.»
(؟)
- گفتهاند «انسان اشیای دوست داشتنی، و خاطرات خود از جهان را، در خانه گرد میآورد و آنها را با زندگی روزمره، خورد، خواب، صحبت، و سرگرمیِ خود مرتبط میگرداند؛ اشیا و خاطراتی که پس از تغلیظ و تأکید در آن، به صورت نیروهای محیطی ظاهر میشوند، و البته این موضوع در دیدگاه شرقی پررنگتر است؛ یعنی مکانها با آدمها مبادلات بسیاری دارند و در هم ادغام شدهاند. در این دیدگاه، خانه، خودِ ماست؛ همان طور که مایومی میاواکی میگوید: خانه، خودم هستم.»
(؟)
- «فرانسیس بیکن اعتقاد دارد خانهها برای زیستن است نه برای نگریستن. بنابراین کاربردشان مهمتر از شکل ظاهریشان میباشد، مگر آنکه هر دو نکته در یک خانه جمع شده باشد..
اکنون دیگر این موطن کهنه، برای اغلب انسانها جز خوابگاه نیست»
(؟)
- «به باور هایدگر، ذات سکونت این است که از سکونتگاه بهره کشی نکنیم؛ بلکه راز آن را در یابیم، و از همین رو او به معماری مدرن انتقاد دارد، و می گوید «همۀ چیزهای مهم و بزرگ، تنها هنگامی ظهور کردهاند که انسانها خانهای داشته و در سنتی ریشه دوانده بودند».. ولی متاسفانه امروزه انسان بدون آن که مکان را تحت سکونت خود در آورند تنها در آن حضور دارند.»
(؟)
- تائوت چینگ گفته است:
از چوب خانهای بنا میکنیم
این فضای خالی درون خانه است
که برای زندگی سودمند است.
- «به اعتقاد لوکوربوزیه معمار سوئیسی، خانه مانند ماشینی است که دارای اجزایی است. ولی از آنجایی که اتومبیل در خود هیچ جز اضافی و بیفایدهای ندارد، پس نباید هیچ اجزای زائدی به همراه خود داشته باشد.»
(؟)
- «به اعتقاد باشلار، خانه هم فضا را محصور می کند(اندرون) و هم فضا را پس میزند (نما).. ولی او می گوید خانه نه ماشین زندگی است و نه معبد، خانه حتی خانه هم نیست؛ بلکه خانه هویت انسان است. چیزی که انسان امروز آن را گم کرده است. هویت انسان بودن از خانه سرچمشه میگیرد و خانهگریزی انسان، در این دوره.ی تمدنی بشر، ریشه در خانههای بیهویتی دارد که در آن به دنیا نمیآید، نمیزید و نمی.میرد. این نقطه، آغاز سقوط هویت انسانی است.»
(؟)
- گفتهاند:«سکونت از ریشه عربیِ سَکَن است آن هم وقتی که بعد از حرکتی یا اضطراب و ترس و رعبی، آرام و قرار می یابیم، و به سکونتگاه خود انس میگیریم..
هر چند به قول و به تعبیر پتر برگر، انسان در عصر «اذهان بیخانمان» به سر میبَرَد..»
(؟)
▍ احمد آذرکمان (اینستاگرام)
▍ فشافویه
▍ تیرماه ١٣٩٩
برچسب : نویسنده : ahmadazarkaman1358 بازدید : 74