بیفایده است پاک کردنِ آنچه از آستینِ سطرها بیرون زده.
بیهوده شتاب کردم زخمِ ازلی ـ ابدیِ دهان را با کلمه درمان کنم..
نوشتنْ پنهان کردنِ زخمی کهنه بود در هیئتِ زخمی نو.
نوشتنْ ریختنِ شرابْ در حلقِ آیات مُرده است.
نوشتن هِی کردنِ اسبی تیرخورده است...
ننوشتنْ امّا عطرِ خیارِ پوستْکَندهایست در آستانهیِ بینمکی.
ننوشتنْ زن است.
ننوشتنْ آن بتِ عیّاریست که «هر لحظه به شکلی بَرآمد/
دل بُرد و نهان شد»
#احمد_آذرکمان
۱۴۰۰۰۳۲۸
برچسب : نویسنده : ahmadazarkaman1358 بازدید : 4