تاریکیِ بدآسیابشدهایست
باد همچنان میوزد
گِردِ شعلهی مُسِن
آبدزدکها
شب را بخشبخش بار میکنند
بر دوشِ رنگهای اجیر شده
رعبِ مرغوبیست
مختصِ مخروبهها
باران از آسمانِ دَمَرشده میچکد
قباد مفلوکانه خواب را میمکد
در سایهگاههای حصیریِ خیالی
کناردستِ پوچیِ نارسِ پدری
مینیبوسِ شیشهشکسته از راه میرسد
این تازه برداشتِ اول است.
لاستیکها آتش میگیرند
یکییکی درون گورهای خالی میافتند
دودها در سوراخهای آسمان میخسبند
ردّ پرسههای شغالان
از شکافهای شگرف سپیده دم پیداست
قباد راهِ مراجعه را نمیداند
تکهپارههای ابر
آسمان را قاب میگیرند
عینِ پایانبندیِ یک عروسیِ ارزان
▁▁▂▃▄▁▁▁
احمد آذرکمان
۱۴۰۲۰۸۱۲
فشافویه، بیست دقیقه به ده شب
برچسب : نویسنده : ahmadazarkaman1358 بازدید : 23