از خامُشیِ عاقل و فرزانه خسته ام
از نعره هایِ مَردمِ میخانه خسته ام
از ماجرایِ لیلی و سودابه دَم مَزن
از نام و ننگ و عاقل و دیوانه خسته ام
از گریه هایِ گرمِ خداحافظیِ شمع
از بالْ بالْ زدنِ پروانه خسته ام
آزادگی و دشت و دويدن مگر چه داشت ؟!
از طرحِ اين همه دام و يك دانه خسته ام
صدْ صدْ خطر چشـيده ام از شير بودنم
از نام شیر و جـراتِ شـيـرانه خسته ام ▣ احمد آذرکمان ـ اواخر سال ١٣٨۵
نگاهی به یک بیت از حافظ...
برچسب : نویسنده : ahmadazarkaman1358 بازدید : 113