خرده نوستالژی ٩

ساخت وبلاگ

آب قطع شده بود و باز زن ها ظرف و ظروف نَشُسته ی ناهار را داشتند می بردند سَرِموتور آب که بشویند ؛ بعضی با فرغون ، بعضی با زنبیل . آبِ کفی شده بود که می رفت به باغ حاج مَم تقی . دلم به حال انارها می سوخت ...
ظرف ها تمام شده و نشده ، مثل همیشه آبتنیِ پسر بچه ها شروع شد . پسربچه هایی با شورت های بی حیایی .
بیچاره آب ، که مجال تنفس نداشت . بیچاره باغ ، که نشد یک دلِ سیر ، آب تمیز بنوشد .
روی منبع آب ، با یک خط خوش و شکسته نوشته بودند : «مطرب عشق عجب ساز و نوایی دارد» و واقعاً چه ساز و نوایی داشت اگر که می گذاشتند ...
غروب است و باز زن ها شلنگ به دستند . هر کس جلوی درِ خانه ی خودش را آب می پاشد . کوچه ها خاکی است ؛ بوی نم خاک ، به آدم یادآوری می کند که حس بویایی اش زنده است . به ویژه اگر که کسی جلوی ورودی درِخانه یا پنجره اش را با پرده های حصیری پوشانده باشد . آب که به حصیرها برسد ، دیگر هیچ چیز جلودار بوی نم بلند شده از حصیرها نیست حتی اگر بوی پیاز تفت داده شده ی فاطمه خانم خیاط کوچه را پر کرده باشد . گفتم حصیر و حصیر دزدیِ پسربچه هایِ تخس و زبلم آمد به یاد ؛ آن هم سرِ ظهرهای خلوت . چه حصیرهایی که از جلوی درِ خانه ی مش ابراهیم به یغما نرفت . حصیرهایی که کمان بادبادک ها شدند و رفتند به خال آسمان . شاید هم آن حصیرها عاقبت بخیر شدند که دستِ کم خال آسمان را دیدند اگر که شکستند ، اگر که به همراه بادبادک های کلّه شده سقوط کردند ...
آب های آن موقع ، شاید که آبْ تر بودند . آب هایی که در پارچ های قرمز پلاستیکی ، وسط سفره ، همراه یخ های گِرد و گنده ی لیوانی چرخ می خوردند ...
خلاصه قطعیِ آب ، آن روزها زیاد بود و این قطعی آب اگر هیچ مبارکیِ خاصی نداشت دست کم به تعزیه فهمی ما کمک زیادی می رساند .

▓ احمد اذرکمان

نگاهی به یک بیت از حافظ...
ما را در سایت نگاهی به یک بیت از حافظ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ahmadazarkaman1358 بازدید : 75 تاريخ : جمعه 29 فروردين 1399 ساعت: 3:10