نگاهی به یکی از اشعار حسین پناهی

ساخت وبلاگ
دُم به كله می كوبد و شقيقه اش دو شقّه می شود / بی آن كه بداند / حلقه ی آتش را خواب ديده است / عقرب عاشق . ـ حسين پناهی
ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ
ـ این صدای راوی سوم شخص یا دانای کل است که حتی به «خوابِ» شخصیت داستان کوچکش نفوذ کرده است و دارد «درونیات» او را با «لحنی قاطع» برای مخاطب روایت می کند .
ـ «نگاه تدوینگرِ» راوی ابتدا ترجیح داده است سرزده و ناغافل ما را در برابر «سرنوشت تلخ و گرنده ی عقرب» قرار دهد سپس با صفت «عاشق» شوک خود را به مخاطب وارد کند .
ـ شروع این روایت کوچک با «مرگ» تنها شخصیت «زنده» یِ آن شکل می گیرد . مرگی که سبب آن حتی «آتش» نیست بلکه «خوابی» است که این شخصیت دیده است .
ـ آیا این روایت کوچک ، یک روایت عاشقانه است ؟ اصلا عشقی در کار هست که ما این روایت را عاشقانه بدانیم چون راوی سعی کرده است که عقرب را با صفت عاشق به مخاطب بشناساند ولی پیشاپیش می گوید او آتش/عشق را خواب دیده است . آیا آن خواب بازتابی از وجود یک معشوق است یا انعکاسی از وجود یک آرزو و حسرت ؟  شاید عقرب آرزو داشته است که دچار عشقی بشود و معشوقی داشته باشد و این حسرت و آرزو خود را در قالب یک خواب نشان داده است و البته کلکش را هم همان جا کنده است .
ـ به هر حال ما در این جا با روایت کوچکی روبه روییم که معشوق ، غایب بزرگ آن است و هر چه هست واکنش یک عقربِ عاشقِ مُتَوَهّم است در برابر یک آتش/عشقِ خیالی . جالبِ دقت است که عقرب عاشق ، خوابِ معشوق را ندیده است خواب آتش/عشق را دیده است و البته همان خواب ، خودش سبب مرگ عقرب عاشق می شود . و این چه قدر مرا یاد این عبارت عین القضات می اندازد که فرمود : «حساب عاشق با عشق است نه معشوق»
ــــــــــــــــــــــــ
ـ شکم عقرب هفت حلقه دارد که پنج حلقه ی انتهایی دُم آن را تشکیل می دهد که به مخرج و نیش ختم می شود .
ـ گفته اند شکل نگه داشتن چنگال ها در جلو و کژی دُم ، عقرب را همواره در یک حالت تدافعی دایمی نشان می دهد .
ـ متخصصان ، خودکشیِ عقرب در میان حلقه ی آتش را افسانه می شمارند و اذعان می دارند که وقتی عقرب خود را در میان آتش گرفتار می بیند پیوسته سعی در فرار دارد و مدام نیش می زند که البته همین نیش زدن ها گاهی موجب می شود که خودش قبل از آتش کلک خود را بِکَنَد .
ــــــــــ
ـ شاید عقرب عاشق سعی داشته است که در خواب هم از آتشِ عشق بگریزد و همواره به آن یک حالت تدافعی داشته باشد .
ـ به هر حال آن حلقه ی آتش هم مثل عشق نور امنی ندارد و اگر عقربِ/عاشق را نکُشد موجبات مرگ عقربِ/عاشق را به دست خودش فراهم می آورد .
این روایت می تواند خبر از عاشقی بدهد که نسبت به «عشق» ناشادمان است و حالت تدافعی دارد . عشقی که همواره جبارگونه و آمدنی است نه آموختنی .
ـ آیا عقرب کُشته ی پندار و وهمِ خود است ؟ یعنی آیا او خیال کرده است که عاشق شده است و معشوقی دارد ؟ دوباره عین القضات است که از زبان معشوق می فرماید :

من بر سَرِ کوی ، آستین افشانم
 تو پنداری که من ترا می خوانم
نی نِی غلطی که من ترا کی خوانم
خود رسم من است که آستین جنبانم .
تمهیدات / عین القضات همدانی
ـ و این هم خود حسین پناهی است که در جایی سروده است : «تو منو صدا كردي يا جيرجيرك آواز مي خوند ؟ جيرجيرك آواز مي خوند »
احمد آذرکمان . حسن آباد فشافویه . ۲۳ دی ۹۷
http://ahmadazarkaman1358.blogfa.com

نگاهی به یک بیت از حافظ...
ما را در سایت نگاهی به یک بیت از حافظ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ahmadazarkaman1358 بازدید : 85 تاريخ : پنجشنبه 2 اسفند 1397 ساعت: 21:36