خاتم بوسهها دست اهریمن است وُ ما مدام مرگ را بو میکشیم بر کمرگاههای بطالت آنجا که پوست انداخته است نور بغلْدست شاهْرویای ذبحها نزدیک جانوری که زیر سنگینی شاخهای خود رنج میکشد.
آه ای هوای عزیز چاه! ببین که خیال گرگ چگونه مرا برده وُ
چگونه مرا خورده است!
#احمد_آذرکمان
۱۴۰۱۰۳۱۵
برچسب : نویسنده : ahmadazarkaman1358 بازدید : 87