هنوز شب، ضمیمه‌ی صبح است

ساخت وبلاگ

هنوز شب، ضمیمه‌ی صبح است؛ مثل یک سرایتِ ضعیف.

مراد مثل هر صبح با یک شلوار پاچه‌گشاد رد می‌شود؛ اغلب با یک شلوار پاچه گشادِ آبی‌ْنفتی، و پیرهن کِرم کم‌رنگ ساده.
مراد خوشْ‌ریش است با موهای بور مشکیِ «یه‌ور»، در سایه‌ی قدی متوسط.

پسربچه‌ها دارند نقشه می‌کشند که چگونه از در و پنجره‌های مردم حصیر بدزدند.
پرده‌های حصیری‌ِ ابراهیم خیلی خلوت شده، و زنِ پیرِ ابراهیم بدجور کمین کرده که مچ بگیرد.

من دارم به زیبایی منوّر فکر می‌کنم که از دل حرف‌های کوچه‌ای زن‌ها کشفش کرده‌ام؛ بر خلاف زیبایی اعظم که خودم آن را با چشم دیده‌ام.

کوچه هنوز آسفالت ندارد؛ اما خاکش خوب سفت است؛ یک سفتیِ آغشته به پشکل‌ِ گوسفندهای عروجعلی که هر دو سه عصر یک‌بار، کوچه را به بوی گوسفندهای خود می‌سپارد.
عروجعلی شبیه بازیگران سلطان و شبان است با لهجه‌ای لَخت وُ رها، و ذخیره‌ی غنی‌ای از فحش‌های گوسفندچرانی.

حمید، نامه‌ی حسینعلی را برای مادر و زن حسینعلی می‌خواند، و یک جفت جوراب پشمی هدیه می‌گیرد.

کاظم دارد «صبح جمعه با شما» ضبط می‌کند.
عصرِ پُرگنجشکی‌ست.
پسرها دارند عباسْ راضی را به سمت باغ اصغر می‌برند.

بابای کاظم، یک عرقچین سرمه‌ای دارد، و یک کتِ آبیِ کم‌رنگ، و یک شلوار کُردیِ جگری‌ْرنگ که بیش‌ترِ روزها تنش است.
من خیلی که بچه بودم فکر می‌کردم بابای کاظم، همان خداست. نمی‌دانم چرا فکر می‌کردم تیپ خدا، شکلِ تیپِ بابای کاظم است.

من هیچ وقت حرف زدن بابای کاظم را ندیدم.
بابای کاظم مثل خدا ساکت بود، بر عکس زنش، که قربان‌صدقه‌اش، اغلب همین یک جمله بود؛ بُینان قوربان حاجی؛ یعنی قربان قدت حاجی.

آقام داشت به یعقوب بربری‌پَز از وامی که گرفته بود می‌گفت؛
این‌جور که آدمی‌زاد، موقعِ خرج کردنِ وام، به اندازه‌ی گشادی‌هایِ دهن، بی‌خیال است؛ ولی موقع کندن قسط‌هاش، به تنگیِ سوراخ ماتحت، وقتِ خالی کردنِ شکم، باید به خود فشار بیاورد.

فردا بعد از ظهر آمادگی دفاعی داریم.
حوصله‌ی حفظ سوال و جواب‌ها را ندارم؛ هرچند شاید شب حفظ کردم.
دلم بدجور برای آن معلم تنگ است که می‌گفت:
هر چه دیگران را بهتر می‌شناسی داری خودت را بهتر می‌شناسی.

▍ احمد آذرکمان (اینستاگرام)
▍ فشافویه
▍ تابستان ۱۴۰۱

نگاهی به یک بیت از حافظ...
ما را در سایت نگاهی به یک بیت از حافظ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ahmadazarkaman1358 بازدید : 65 تاريخ : دوشنبه 7 فروردين 1402 ساعت: 18:52